کد مطلب:152202 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:171

جدا شدن دستبند از دست زنی و رفتن آن به داخل ضریح حضرت ابوالفضل
این قضیه توسط جناب آقای وحید لطفی نقل شده است؛ ایشان می فرماید: راوی این حكایت مادرم می باشد و خود ایشان از نزدیك شاهد آن بوده است.

در زما اقامت در كربلا، روزی برای زیارت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام، به سمت حرم حركت كردیم. هنوز وارد صحن نشده بودیم كه دیدم در داخل حرم، هلهله و سر و صدا برپاست. جلوتر رفتیم و از جریان با خبر شدیم. دیدیم زنی دستبندی از طلا داشته است و در حین زیارت و گرفتن ضریح، ناگهان دستبند وی باز شده و به داخل ضریح رفته است.

مردم نیز به علت اینكه این دستبند به صورت خود به خود و اتفاقی وارد ضریح شده است، به شادی و هلهله پرداخته اند.

از آن زن پرسیدم كه به چه علت این اتفاق افتاده است؟ وی گفت: من حاجتی داشتم كه از برآورده نشدن آن به تنگ آمده بودم؛ هر چه می كردم حاجتم روا نمی شد. تا اینكه به آقایم قمر بنی هاشم علیه السلام متوسل شدم و نذر كردم كه اگر حاجتم روا شد،


همین دستبند را نذر ایشان كنم و آن را به داخل ضریح بیندازم. بحمد الله با عنایت آن حضرت حاجتم روا شد و مرادم را گرفتم. مدتی از این قضیه گذشت و نذرم را ادا نكردم.

امروز نیز كه برای زیارت حضرت آمده بودم، با خود گفتم: من حاجتم را از آقا گرفته ام و دیگر نیازی نیست كه این دستبند را به درون ضریح بیندازم. ضمنا معلوم نیست كه دستبند چه می شود و آن را به كجا می برند؟

در همین افكار بودم كه وارد حرم شدم و پس از خواندن زیارتنامه، خود را به ضریح حضرت نزدیك كردم و پس از تشكر و قدردانی ضریح را گرفتم و بوسیدم. لیكن در همان هنگام كه ضریح را گرفته بودم، دیدم دستبند خود بخود و به طور ناگهانی از دستم باز شد و دست بندی كه باز كردن آن مشكل است و خود من هم برای باز كردن آن باید وقت صرف كنم، به صورت عجیبی حركت كرد وبه داخل ضریح رفت!

خانمهایی كه در اطراف من بودند با دیدن این منظره شروع به شادی كردند. و سپس این هلهله و شادی به دیگران نیز سرایت كرد و همه ی زوار مشغول هلهله شدند. من هم از آقا به خاطر اینكه نمی خواستم به نذر خود وفا كنم، معذرت خواهی كردم. آقا حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام در حق من لطف و عنایت بسیار كرده بودند، این دستبند در مقابل لطف آن حضرت، هدیه ی ناچیزی بود كه متأسفانه شیطان با وسوسه ی خویش از تقدیم آن به حضرت علیه السلام مانع شده بود. [1] .



[1] چهره ي درخشان، ج 2، ص 384.